^_^دنیای کوچیک سونیکی ها^_^
***yuuki chibi***

وارد کلاس شدم.........داشتم دنبال میز میگشتم تا بشینم......لی لی با هیجان دستشو تکون میداد تا بیام پیشش بشینم.

نشستم پیش لی لی......لورا و زیرو هم اومدن تو .......از تو راه رو صدای جیغ و داد و خندیدنو میشنیدو و صدای یک دختر داد میکشید:هی با شماهام کتابمو پس بدین.....نه نه پرتش نکن تو هوا خواهش میکنم نه نه

همون راکونه و اون گرگه روکه دیده بودم کتاب یک روباه صورتی و زرد و به هم پرت میکردن و خارپشته با ناراحتی

سعی میکرد کتابشو از دست اونا دربیاره ولی فایده نداشت....راکونه حواسش نبود خورد به لورا و کتاباش از دستش ریخت زمین

لورا:اوهوی دیوونه جلوی پاتو نگاه کن!!!

زیرو شونه راکونه رو میگیره و برش میگردونه و راکونه هم با شدت برمیگرده با صورتی شوکه بهش نگاه میکنه

راکونه:چیه چرا همچین نیگا میکنی؟؟؟نگا داره

زیرو:کتابو...........پس................بده

راکونه:نوموخوام

زیرو:

گرگه:هی ولش کن

یکدفعه روباه صورتی زرده کتابشو از دست راکونه میگیره و میگه:مسخره لوس

زیرو راکونه رو ول میکنه و میگه:ببینم اسمت چیه؟

راکونه:خب گلدی

گرگه:هی خانوما مقدمنخب منم مجیک تایمزم و شما؟؟؟

زیرو:زیرو.......حواستون باشه اینجا شوخی موخی نداریم

یک گرگ سفید و قرمزو بنفش اومد جلوی زیرو و گفت:جنابالی کی باشید که واسه ما قانون درست میکنی؟

مجیک تایمز:راس میگه!!

زیرو یک کارت از تو جیب شلوارش در اورد و به گرگ سفیده نشون دادو گفت:انتظامات و پسر مدیر حالا موردی هست بفرمایید

گرگ سفیده:اوف خب هرکی هستی واسه خودت هستی.........پر رو!!!!!

روباه صورتی زرده گفت:هی گون بهتره به حرفاش گوش بدی!!!!!!به زیرو نگاه میکنه و میگه:از کمکتون ممنونم ....

اسم من وانیاس ولی میتونی تیانا صدام کنی!اینم دوستم گونه

گون:از اشناییت خوشبخت نشدم.....

زیرو یکدفعه خیز گرفتش و شروع کرد با دادو فریاد با گون دعوا کردن و گونم شروع کرد به دعوا.....لورا و تیانا و گولدی و

مجیک تایمز میخواستن زیرو و گونو از هم جدا کنن ولی مگه اینا ول میکردن جوگیرا...

همه میومدن تو از دعوای اونا تعجب میکردن بعضیاشون میخواستن کمک کننن و بعضیاشون محل ندادن........

یکدفعه........تتتقققق.....تتقققق.....تقققق.....تتققققق ......تتقققققق!!!همه با ترس به در نگاه کردیم....

معلم بود !!!!! .................

همه رفتن سر جاهاشون....معلم اومد بالای سکو و بلند گفت:من معلم ریاضی و شیمی و فیزیک شما هستم...من

خانم لایس هستم لایس ویسدوم.....نحوه درس دادن من با بقیه معلم ها فرق داره اونم اینه که تمام

معلم ها دانشجوهاشونو شبیه دوستا یا خوانوادشون میدونن ولی من شمارو مثل یک فرشته عقل و دانش مییبینم

وبرای همچین چیزی ارزش قاعلم پس کاری نکنید که این حسم نسبت به شما عوض بشه وگرنه کلاهامون میره تو هم.....

روشنه؟؟؟؟؟

همه:بله خانوم لایس

این زنگو  ریاضی کار کردیم.....خیلی خوب گذشت...عجب معلم باحالیه.....خوب درس میده...

پشت سرمو نگاه کردم...زیرو هم داشت با دقت گوش میداد!!!تعجب داره والا اخه همه پسرا همیشه سر درس خوابشون میبره یا

الکی موشک درست میکنن ولی زیرو عین چی داره گوش میده!!!حتما از این مخاسولی پسر خوبیه....

لی لی:واه خدا !...هی یوکی تو اصلا چیزی از حرفای این معلم میفهمی چقدر یک مسئله رو داره سختش میکنه!!!هی

ببینم چرا داری عکس زیرو رو توی دفترت میکشی؟؟؟؟واو چه خوشمل کشیدیش

یکدفعه به خودم اومدم واییی واقعا دارم صورت زیرو رو میکشی وایییی چه سوتی دادم........

من:اممم.....اممممم...چیزه.....خب منم هیچی از درس نفهمیدم دارم الکی نقاشی میکشم چیه مگه  تا حالا نقاشی ندیدی؟؟

لی لی:اها حالا گرفتم!خخخخخ یوکی؟؟؟

من:چیه؟؟؟؟

لی لی:تو دوسش داری؟؟؟تو زیرو رو دوست داری هان؟؟؟؟؟خخخخخخ

من:چی؟؟؟چی؟؟؟من ......من..... لی لی......تو..... چیزه...ااااا

لی لی: ازش خوشت میاد اره اره خخخخخخ

من:لی لی!!!!!!!!تو.........اخ......من.......چیزه......نه....

لی لی:یوکی چقدر زود عاشق شده....یوکی عاشق شده!!!!!!

خانوم لایس:اهم...اهم...ببینم چی باعث شده که کلاس به هم بریزه؟؟؟شما دوتا!!!!ساکت!!!!

من و لی لی:

نیم ساعت گذشت و بالاخره زنگ تفریح خورد........

همه حمله ور شدن سمت حیاط.......منو لورا و لی لی و زیرو و تیانا و گون با هم رفتیم بیرون.....

زیرو گون که هنوز میخواستن هم دیگه رو بکش.....بزور نگهشون داشتین تا نیفتن به جون هم

وسطای راه رفتنمون یک چیز عجیب خیلی عجیب دیدیم...دیدیم که همون.........................................................

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

♥the end♥

خب واسه ادامه5 نظر.....اگه تا اینجا یکم مسخرس داستان ببخشید ولی از قسمت پنجم شیشم به بعد باحال میشه

خب دیگه سایورانا..........


نظرات شما عزیزان:

tamanna
ساعت19:53---7 بهمن 1394
واااااااای خعلی خوشمله
مرسی عزیزم


huntress
ساعت20:04---13 آذر 1394
ادامه رو بزار لطفا
حتما^0^


تیانا
ساعت11:48---29 آبان 1394
ام خیلی خشکل و ناز بود عزیزم
ولی من نژادم روباهه ها
واییی عجب خنگم من اونجا به لی لی گفتم خارپشت وحالام به تو گفتم خارپشت0_0عجب خنگی هستم من....مگه نه؟؟؟


گوئن(gwen)
ساعت7:32---28 آبان 1394
خیلیم عالیی
ادامه ادامه
ممنون گون جون^_______^


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






Tag's:
. پنج شنبه 27 آبان 1394 . 23:26 .(BY*یوکی نازه)
^_^دنیای کوچیک سونیکی ها^_^
ABOUT

سلام به وب سونیکی من خوش اومدین ^_^من یوکی هستم و عاشق سونیکی ها و دوست دارم شما لحظات خوبی رو در این وب داشته باشین^_^ من دوست دارم شما از این وب حمایت کنین^_^لطفا نظر یادتون نره و لطفا از همه ی مطالب دیدن کنید^_^خب من دیگه حرفی ندارم ...بای.............^_^
CATEGORIES
TAGS
OTHER
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت: